بازگشت به صفحه اول  
 
 

 

چهارمین قطعنامه شورای امنیت علیه ایران

سخنرانی اخیر احمدی نژاد در اجلاس عمومی سازمان ملل متحد بیش از آنکه منعکس کننده منافع ملی ایران باشد مروج بنیادگرائی اسلامی بود. او بجای کوشش برای حل تنش های سیاسی با قدرت های جهانی، مخاطبین خود را به پیروی از دین دعوت کرد و بدنبال آن بیخردانه به برخوردهای تنش آمیز با این قدرتها ادامه داد. متعاقب این سخنرانی، شورای امنیت سازمان ملل متحد چهارمین قطعنامه خود علیه ایران را به اتفاق آرا تصویب نمود. قظعنامه شماره ۱۸۳۵ از ایران می‌خواهد که "به طور کامل و بدون تعلل به تعهدات خود (بر اساس قطعنامه ‌های قبلی سازمان ملل) عمل کرده و درخواست‌های شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی را اجرا کند".

به نظر میرسد که سران جمهوری اسلامی در شناخت مکانیسم های سیاسی و تصمیم گیری سازمان ملل نیز کمبود دارند چون این چندمین بار است که قطعنامه ای که آنها انتظارش را نداشتند به تصویب میرسد. عکس العمل جمهوری اسلامی و عدم شرکت رئیس انرژی اتمی ایران غلامرضا آقازاده در جلسه سازمان بین المللی انررژی اتمی در وین، حاکی از آنست که رژیم همچنان به تقابل با قدرت های جهانی بر سر غنی سازی هسته ای ادامه میدهد. خامنه ای و اعوان و انصار او تصور می کنند که با تصادم و تخاصم با قدرتهای جهانی و دیگر مدعیان رهبری امت اسلام، میتوانند رهبری مسلمانان جهان را از آن خود سازند. آنها بخوبی می دانند که با ادامه این سیاست ها تصادم و جنگ اجتناب ناپذیر است و دیر یا زود شرایط تنش زا و نه صلح و نه جنگ به جنگ، خون ریزی و ویرانی منجر خواهد شد.

اما از آنجا که حکومت ولی فقیه فاقد مشروعیت است و پشتیبانی مردم ایران را ندارد، کوشش دارد با سیاست های تنش آمیز یاد شده بزعم خود، رهبری مسلمانان و در عمل بشکلی سخنگوئی بنیادگرایان اسلامی را به دست گیرد. این سیاست که درگیری و تقابل با قدرت های جهانی و همچنین اختلاف با دیگر مدعیان رهبری امت اسلام در جهان را در بر میگیرد، خلاف منافع ایران است و برای مردم ایران حاصلی جز تحریم های جدید اقتصادی، سختی بیشتر وضع زندگی و معیشتی و افزایش خطر جنگی فاجعه بار، ندارد.

بحران سازی های رژیم تازگی ندارد و در سه دهه ی گذشته دائمی بوده است. این رژیم منافی حاکمیت مردم است، دیکتاتوری خود را با مذهب توجیه میکند، مدل های آن برای اداره امور، متعلق به جوامع بدوی و حد اکثر قرون گذشته است و به این جهت کشور را نسبت به گذشته نیز عقب تر برده و ایران امروز علی رغم درآمدهای سرشار نفت، در ردیف کشورهای فقیر دنیا قرار گرفته است. رژیم کوشش دارد غنی سازی هسته ای را یک مسأله ملی جلوه دهد در حالیکه مهمترین مساله ملی، وضع معیشتی مردم است که با وجود درآمدهای هنگفت نفت، طبق آمار های منتشرشده از طرف خود رژیم، نزدیک به نیمی از مردم زیر خط فقر زندگی میکنند. غنی سازی هسته ای تنها، بهانه ای برای ادامه بحران ها میباشد و اگر این موضوع هم بالاخره به صورتی حل شود، رژیم بهانه دیگری برای تنش سازی خواهد یافت. این رژیم از آغاز ولادتش در جهتی خلاف منافع ملی ایرانیان در حرکت بوده و تنها با استبداد و زیرپا گذاشتن حقوق و آزادی های مردم میتواند به تسلط خود بر جامعه ادامه دهد.

پایان دادن به شرائط بحرانی، نه صلح، نه جنگ کنونی و رسیدن به صلحی پایدار از مسیر مخالفت با هرگونه درگیری یا حمله نظامی و همچنین بحران سازی های رژیم میگذرد. باید برای جهانیان روشن کرد که حساب مردم ایران از جمهوری اسلامی و سیاست های مخاطره آمیز آن جداست و هرگونه عکس العمل نظامی در مقابل این بحران سازی ها به نفع حاکمین کنونی و به ضرر ملت ایران خواهد بود. سردمداران رژیم تنها برای سد بستن در مقابل مبارزات و مطالبات مردم ایران، به منظور ادامه حیات حاکمیت بیمار و رو به زوال خویش باین بحران سازی ها ادامه میدهند و روابط نا میمونشان با بنیادگرایان اسلامی دائما تنش های بین المللی علیه ایران را افزایش میدهد. جمهوری اسلامی اصلاح پذیر نیست و ثبات و آرامشی که لازمه ی آسایش مردم و شکوفائی جامعه می باشد با ادامه آن ممکن نبست. تنها با استقرار آزادی و دمکراسی میتوان بطور اساسی در جهت حل مسائل ملی و رفع نابسامانی های کنونی اقدام کرد. تحقق صلح، آزادی، دمکراسی و حقوق بشر نیز تنها از طریق بر سرکار آوردن یک حکومت ملی منتخب مردم که ضامن حقوق و آزادی های آنان باشد و شرایط همزیستی با ملل صلح جوی جهان را آماده سازد، ممکن است.

سازمانهای جبهه ملی ایران در خارج از کشور

13 مهرماه 1387 برابر 4 اکتبر

 

 
 
بازگشت به صفحه اول