بازگشت به صفحه اول  
 
 

جمهوری اسلامی در بن بست

بیکاری، تورم، مشکلات محیط زیست، فقدان امنیت، فساد، اعتیاد و معضلات دیگر جامعه در کنار فقدان آزادی، تبعیض و بی عدالتی، زندگی را به کام مردم ایران تلخ و به کابوسی هولناک تبدیل نموده است.

بنظر میرسد که حاکمیت جمهوری اسلامی پس از سی و هفت سال تقلا برای پایه ریزی یک حکومت دینی اکنون غرق در مرداب مصائبی که خود مسبب آن بوده، در حال دست و پا زدن است. این حاکمان خودکامه پس از سالها بدعت گذاری و سرهم بندی تحت عنوان حکومت، "سامانه" ای را ایجاد کرده اند که به جای حل مشکلات جامعه، خود به یکی از معضلات اصلی آن تبدیل شده است.

در حالیکه اقتصاددانان و حتی وزرای دولت اعلام میکنند که باید اقدامی عاجلانه صورت گیرد، زیرا که کاهش قدرت خرید مردم و ورشکستگی و تعطیلی واحدهای صنعتی باعث رشد شدید بیکاری شده و رکود اقتصادی موجود میتواند سریعا به بحران و پس از آن به یک فروپاشی اقتصادی تبدیل شود، حاکمیت این واقعیت ها را نادیده میگیرد.

با کدام امید؟ با کدام تدبیر؟

استدلال چندانی لازم نیست تا نشان داده شود که جمهوری اسلامی فاقد خواست و آن اهرمهائی است که بتواند در روابط اقتصادی «نیمه دولتی، نیمه هیاتی و مافیائی» موجود، اصلاحات اساسی لازم را ایجاد نماید. اگر سران حکومت میخواستند در وضعیت کنونی تغییری بوجود آورند، به جای پرداختن به موضوعاتی از قبیل دست دادن وزیر خارجه با اوباما و عمده کردن آنها، به یکی از چندین و چند مشکل اساسی مردم همانند بیکاری، تورم، محیط زیست، فساد و اعتیاد می پرداختند.

راس حکومت در عوض پرداختن به مسائل مردم و کشور سرگرم کشمکش قدرت است. این بار آیت الله خامنه ای برای حفظ قدرت خود ظاهرا از بیم "نفوذ" آمریکا به قلع و قمع دولت و مخالفان می پردازد و بعد از دو سال مذاکره با دولت آمریکا و سایر کشورهای غربی هر گونه مذاکره با آمریکا را ممنوع اعلام میکند. حاکمیت خودکامه در عوض کوشش برای حل بحرانها همچنان به ایجاد تنش ها و بحرانهای جدید در خارج و داخل مشغول است. گسیل داشتن صدها سرباز به سوریه برای کمک به رژیم درمانده بشار اسد یا رجزخوانی علیه خاندان آل سعود بر سر کشته شدن زوار ایرانی در مراسم حج و تهدید ایشان به مجازاتهای سنگین و یا پشتیبانی از نیروهای افراطی در یمن و لبنان و بحرین و غیره همگی این هدف را دنبال میکند که جامعه در تپش و التهاب بماند و به سوی آرامش و اعتدال نرود.

آیت الله خمینی جنگ را "نعمت" میدانست. تشدید تنش های موجود نیز حتی اگر به جنگی تمام عیار هم منتهی نشود برای حکام کنونی از یک سو بهانه ایست تا در عوض پاسخگوئی به اکثریت جامعه که از فرط استیصال جان به لب شده و هیچگونه قرابتی بین زندگی روزمره خود و اقدامات این حاکمیت نمی بیند مردم را شدیدتر سرکوب کند و از سوی دیگر وسیله ایست برای اینکه در کشمکش قدرت بتواند رقبا را از میدان بدر کند. مضافا اینکه به این ترتیب ناتوانی جمهوری اسلامی در حل مشکلات جامعه را نیز کتمان میکند.

 

بنا بر آنچه که گفته شد هرگونه امید به اینکه پس از پایان بحران هسته ای (اگر خواهان آن باشند!) هیات حاکمه، از ولایت فقیه آن گرفته تا سران سپاه و امامان جمعه، در رفتار خود تجدید نظری نمایند، پنداری است واهی.

وظائف ما در برابر وضعیت فاجعه آمیز کنونی و بحران های فردا

در این میان برخی عناصر ناآگاه این تفکر را تبلیغ میکنند که "کاری نکنیم"، یعنی دست به اعتراض و مقاومت و مبارزه نزنیم، "تا اوضاع از آنچه هست بدتر نشود". شاید مشکلات بخودی خود برطرف شوند و اوضاع رو به بهبودی گذارد. این جمع با ایجاد وهم بدتر نشدن اوضاع خود را فریب میدهد، زیرا که شرائط نه امروز بلکه از بدو استیلای جمهوری اسلامی تا کنون سیر قهقرایی داشته و همواره بد و بدتر شده است. سکون و سکوت همچنین باعث جری تر شدن حاکمیت در سرکوب مردم میشود و هرگونه اعتقاد و اعتماد به ایران و آینده آن را در مردم و بویژه در نسل جوان مضمحل میسازد.

بنطر ما در اوضاع فعلی ارتقاء سطح آگاهی سیاسی کلید رمز موفقیت است. یادآور میشویم که در قیام مردم علیه استبداد سلطنتی سال 57 در حقیقت ضعف آگاهی سیاسی بود که فاجعه جمهوری اسلامی را ببار آورد. وگرنه آن قیام چه از نظر فداکاری و شجاعت و چه از نظر همبستگی مردمی در برابر حکومت خودکامه وقت چیزی کم نداشت. ضعف فرهنگ سیاسی و نداشتن تصور روشن از نظامی که میبایست جانشین حکومت استبدادی شود زمینه را برای عوامفریبی، دروغ و خدعه فراهم نمود و راه را برای خمینی هموار ساخت تا حکومت اسلامی خود را مستقر سازد.

ما نیز همانند بسیاری از هموطنان بر این اعتقادیم که در دنیای فعلی تنها آن کشورهائی از امکان زندگی بهتر برخوردار میشوند که بتوانند صلح، آزادی، دمکراسی و رعایت حقوق بشر و امنیت را حاکم کرده و از این طریق به یک اقتصاد شکوفا دست یابند. برای تحقق این مهم ما مبارزات مدنی و بدور از هرگونه خشونت را پیشنهاد میکنیم.

امروز کشور ما کم و بیش در شرائطی مشابه سال 57 قرار گرفته است: در مقابلمان هم راه قرار دارد و هم چاه. میتوانیم انتخاب کنیم. مهم اینست که بدانیم خواهان چه نوع حکومتی هستیم و از آن چه انتظاری داریم. در این میان نقش هنرمندان، روشنفکران، آموزگاران و استادان دانشگاه و همه کسانی که در اشاعه فرهنگ و دانش نقش دارند پر رنگ است. آنها لازم است با تکیه به تجربیات تلخ دوران انقلاب 1357 برای جامعه نقش حاکمیت مردم را به عنوان تنها اهرم غلبه بر استبداد تشریح نمایند و به چنان بحثی دامن بزنند که لازمه تغییر و تحولات اساسی به سوی تضمین حقوق و آزادی های مردم، دموکراسی و حاکمیت ملی است.

سازمانهای جبهه ملی ایران در خارج از کشور

17 مهر 1394 برابر 9 اکتبر 2015

info@iranazad.info

http://www.iranazad.info

 
 
بازگشت به صفحه اول  
 

ارسال به: Balatarin بالاترین :: Donbaleh دنباله :: Twitthis تویتر :: Facebook فیس بوک :: Addthis to other دیگران